کد مطلب:235323 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:158

کرامت 43
جریانی دیگر درباره ی توجه امام رضا علیه السلام نسبت به زوار

حاج سید ابوالحسن طیب، صاحب تفسیر عالی اطیب البیان، در ج 14، ص 279، نوشته است كه علت نوشتن این تفسیر خوابی است به شرح زیر:

در عالم رؤیا دیدم، در اصفهان در محله بید آباد كنار نهری - كه به نهر باباحسن معروف است - ماشینی توقف كرده است كه راننده اش را نمی بینم؛ ولی



[ صفحه 234]



حضرت رضا علیه السلام را دیدم كه در طرف دیوار روی صندلی جلو ماشین و حضرت بقیة الله اعظم ارواحنا له الفداه در جنب نهر، نشسته بودند؛ و در میان این دو بزرگوار هم جوانی خردسال با كلاه نشسته بود كه او را نشناختم.

به طرف نهر آمدم دیدم، امام زمان علیه السلام زانوی مباركش را پشت ماشین نهاده بود روی ماشین را بوسیدم؛ امام علیه السلام در ماشین را باز كرده، فرمود: می خواهی ببوسی؟ ببوس.

من زانوی مباركش را بوسیدم و به چشم كشیدم؛ سپس به جد بزرگوارشان امام رضا علیه السلام اظهار نمودند: زائران شما زیاد شده اند چنانچه بخواهیم حوائجشان را روا كنیم، مشكل است؛ حضرت فرمود: مانعی ندارد (بدین معنی كه امام علیه السلام نسبت به همه ی زوار خود توجه دارد و برآوردن حوائج همه ی آنان را از خدای تعالی درخواست می نماید).

بعدا امام زمان علیه السلام از ماشین پیاه شدند و دست حقیر را گرفتند و به مدرسه میرزا مهدی - كه در همان محل بود - بردند؛ (آن مدرسه اكنون هم در همان محل هست و به مدرسه ی «سرجوی» معروف است) و به من فرمودند: حجره ات كدام است؟ من حجره ی وسط مقابل رو را نشان دادم؛ و بعد خدمت آن حضرت عرض كردم: آیا شما از من راضی هستید؟ فرمود: نعم (آری). چون تو دین را ترویج می كنی.

پس از آن با هم در مسجد حجة الاسلام سید شفتی (اعلی الله مقامه) آمدیم؛ در آنجا فرمودند: من سابقا كتابی در عقاید منتشر كردم (كه بعضی از علمای اعلام فرمودند: مرداد كتاب «كلم الطیب» است كه نوشته و منتشر نموده اید) اكنون می خواهم كتابی در تفسیر، به دست یكی از شما بنویسم؛ خوب است به تو محول كنم؛ فعلا هزار تومان وجه آن موجود است.



[ صفحه 235]



من با شادی از خواب بیدار شدم و به نوشتن تفسیر تصمیم گرفتم؛ صبح جمعه كه در جلسه ای درباره ی عقاید و اخلاق صحبت می كردم، با شادی و سرور، آن خواب را هم بیان كردم؛ صاحب منزل، هزار تومان آورد؛ گفتم: كاغذ برای من بخرید كه مصرف این تفسیر كنم؛ ایشان به تهران رفته، با مقداری بیشتر از آن پول، كاغذ خریده، آورد و اضافه ی آن را هم از من گرفت. در مدت ده سال هفت یا هشت مجلد آن تفسیر را نوشتم؛ مجددا شبی در رؤیا دیدم كه خدمت امام زمان علیه السلام مشرف شدم؛ عرض كردم: آیا این تفسیر مرضی شما هست؟ فرمود: نعم (آری). عرض كردم: پس امضاء بفرمایید؛ حضرت یك نقطه پایین آن تفسیر نهادند؛ حقیر دیدم كه از آن نقطه نوری متصاعد می شود؛ لذا با كمال جرأت و با بانگ بلند می گویم كه این تفسیر نوشتن هم به امر مبارك امام زمان علیه السلام بود و هم به امضای آن حضرت رسید و این رؤیا از رؤیاهای صادقه است.

اما نكات مورد استفاده از آن خواب:

1- علاقه ی آن بزرگوار به ذكر عقاید و توصیه به تفسیر.

2- اهمیت خاص داشتن ترویج دین از نظر امام زمان - عجل الله تعالی فرجه - از این جهت كه در جواب من فرمودند رضایت من از تو، به خاطر این است كه دین را ترویج می كنی.

3- این خانواده، خانواده ی كرمند و از این جهت است كه نمی خواهند زوارشان دست خالی برگردند؛ زیرا كه فرمودند: برآوردن حوائج همه ی زوار مانعی ندارد؛ اما زوار هم ادب را باید مراعات كنند.



1- از هجر روی چون گلت در سینه دارم خارها

چون چهره ات نبود رخی دیدم بس رخسارها





[ صفحه 236]





2- مانند تو یوسف رخی پیدا نخواهد شد دگر

بسیار با نقد روان گشتم در بازارها



3- بر روی ما ای باغبان! بگشا در گلزار را

تا كی به حسرت بنگریم از رخنه ی دیوارها!



4- وصل تو ای جان جهان! آیا به ما روزی شود؟

جان داده مشتاقت بسی از دوری دیدارها



5- بر ما مریضان از وفا زان لب شفا بخشی نما

بر خاك راهت بین شها افتاده بس بیمارها!



6- ما دوستان روز و شبان داریم فریاد و فغان

چون بلبلان در بوستان، از حسرت گلزارها